پارت نود و سوم

زمان ارسال : ۲۲۳ روز پیش

نوید روی صندلی زندان و مقابل پدرم نشسته و در حال خواستگاری من از پدرم بود.

ـ خیلی وقته که می‌‌خواستم از هدیه خانم خواستگاری کنم ولی موقعیتش پیش نمی‌‌اومد. خیلی دلم می‌‌خواست اینجا در موردش باهاتون حرف نزنم اما خودتون می‌‌دونید فعلاً بیرون اومد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید